محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

محمدهانی جون

مرواریدهای کوچولوی محمد هانی

پنج اسفند 92 اتفاق خوبی واسه من و بابا و محمدهانی افتاد.بعد از دو هفته دندون خاروندن و سه روز نهایت اذیت شدن بالاخره دندون پایین سمت راست دهان محمدهانی بالاخره جوونه زد. 5اسفند وقتی من و بابایی شما رو گذاشتیم خونه مامان جون و باباجون تا بریم واسه خرید مامان جون میخواسته بهت آب بده که یهو متوجه میشه لیوان صدای دینگ دینگ میده.وقتی برگشتم بهم گفت فکر کنم محمد هانی دندوناش به زودی در بیاد.اما وقتی برگشتیم دستمو شستم و داخل دهانت گذاشتم و دیدم بـــــــــــله...محمدهانی جوانه مرواریدش زده بیرون و یه سوزن کوچولو فرو رفت به دستم. مبارکت باشه پسرم.گذاشتم مهمونی دندونیتو بعد از عید بدم که بزرگتر شده باشند تا به دید بیان... ...
7 اسفند 1392

خوشحالم چون...

محمد هانی شما چند روزه یه روروئک سوار حرفه ای شدی... چند شب پیش رفتیم خونه دوست بابا و فاطمه خانم کوچولو رو دیدی.اولش متوجه نبودم که شاید شما حساس باشی.شما دست بابا بودی و من فاطمه کوچولوی تپلو رو بغل کردم که دیدم بابا اشاره می کنه که محمدهانی رو دریاب و وقتی نگاهت کردم دیدم دست و پا میزنی که بیای بغلم چون نی نی اونا رو بغل کرده بودم.منم نی نی رو دادم دست مامانش و شما رو بغل کردم و روبروی فاطمه خانمی گرفتم تا با هم حرف بزنید.اما شما چون دلتون پر بود یقه نی نی بیچاره رو گرفتی.اونم مظلوم هیچی نمی گفت.من هم دستت رو جدا کردم.بعدشم اینقدر سروصدا کردی که روروئک نی نی رو آوردند و شما با اون بازی کردی و چون سبکتر از روروئک خودت بود تند تند جلو ...
4 اسفند 1392

محمدهانی با کاراش خوردنی تر میشه

کلاه سربازی بابا رو میذاره سخنرانی می کنه.احتمالا تا چند سال آینده کاندید ریاست جمهوری بشه داماد میشه باور نمی کنین؟؟؟؟ اینم عکسای آتلیه... رفته بود خونه عمه مامان توتو ببینه خانمشو دید پسندید   ...
26 بهمن 1392

محمد هانی جدید

تازگیا دست میدی...گاهی حالت رو به راه باشه مامان بگه دست دستی کن دست میزنی. عاشق آهنگ نی نی کوچولو گل پسره آهنگ وبلاگ حامدجون هستی و وقتی شعرشو واست میخونم رقص پا میری که عمو ابولفضل میگه رقص ترکی هم خوب میره. امروز باز عمو علیرضا یه کار جدید یادت داد ، تو هم که عاشق شیطونی... تو رو تو روروئک گذاشت و با روروئک بلند کرد و دور تا دور اتاق پروازت داد.وقتی میذاشتت زمین دستات رو باز می کردی و گریه می کردی که یعنی باز میخوام پرواز کنم. تازه پیرمردت هم کرد. کلمه های جدیدی که میگی : گی گی یا گَ گَ(وقتی عصبانی میشی)/بوبو(هرچی باهات کار کردم بگی بابا باز میگی بوبو)/دس(وقتی دستمو نشون میدم میگم بگو دست)/گیلی/میم(وق...
24 بهمن 1392

از دست شیطونیات...

تازگیا یه جا بند نمیشی....فقط بری این طرف اون طرف...رو پا که میذارمت دو سه دور می چرخی (از حالت نشسته تبدیل میشی به خوابیده و روی پام غلت میزنی) رو زمین هم همش در حال غلتیدنی دیگه بدون کمک میشینی و با اسباب بازیهات بازی می کنی.البته من رعایت احتیاط رو می کنم...چون ممکنه به هوای چیزی خودتو جلو بکشی و سرت به زمین بخوره. فقط می دونم تو بازیگوشی لنگه نداری...رقص پایی که یاد گرفتی برای همه اجرا می کنی.اونم با آهنگ نی نی کوچولو گل پسره...(آهنگ وبلاگ حامد جون دوستت) امروز با بابایی لباس عید واست خریدیم.درسته لباس واسه عید داشتی اما تو به این شیطونی یکی دو دست که کفایت نمی کنه...از همین الان معلومه میخوای واسه عید با هفت سینای مردم چه بکنی... ...
18 بهمن 1392

کارای جدیدم

دوازده بهمن روز خوبی بود چون محمد هانی کارای مهمی انجام داد.کم کم داره یاد می گیره روروئک رو حرکت بده.اما نه رو به جلو...عقب عقب تازه کار مهم دیگش رسوندن شست پاش به دهنش بود و خوردنش که مامان هر چی تلاش میکرد بازم نمی تونست زورش بیاد. کار بعدیش شروع سوپ خوردنش بود اونم سوپ گوشت و برنج.چنان ملچ ملوچ می کنی همه رو به خنده می اندازی.مخصوصا آقاجونو که به نظرم خیلی وقت بود اینطوری خنده هاشو ندیده بودم. تازه حدودا یک ماهی هست دوست داری رو پاهات راه ببریمت و جالب اینجاست با نوک انگشت پا راه نمی ری.کامل پاهاتو روی زمین می گذاری و قدم بر میداری.... حدودا یک هفته است وقتی شیر می خوری چنان دور دهن کوچولوت رو می ...
15 بهمن 1392
1