محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

محمدهانی جون

تولد ۶۰ ماهگیت مبااااارک

1397/5/22 19:33
نویسنده : مامان و بابا
307 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرمهربون و یکی یدونه و قشنگم امروز که واست مینویسم درگیر کارای داخلی خونه هستیم... عزیز و آقاجون به سفر حج رفتن و تو این اوضاع درهم برهم نمیشد تولد یکی یدونه مامان و بابا رو نگیریم.چون شما واقعا برای یه تولد یکسال منتظر موندی گرچه باباجون واسه دلت گاهی تو سال سوری یه کیک میخرید و میگفتیم تولد بازی کنیم.زمستون برنامه تو هدیه خدایی رو که می دیدی همش میگفتی کی تولد من میشه و بالاخره روز تولدت رسید.من و بابا دوست داشتیم امسال خونه خودمون تولد بگیریم که قسمت نبود.چون خونه ای که الان زندگی میکنیم کولر نداره و یه دونه پنکه به سختی خودمون رو خنک می کنه چه برسه به مهمونا.پارسال سه تا تولد گرفتیم یکی خونه آقاجون و یکی خونه خاله محبوبه که هانا خانم تازه به دنیا اومده بود و حسابی دستمون بند بود یکی هم تو کلاس خلاقیت مهدت .امسال با اینکه درگیر همه چیز از جمله خونه و خرج و مخارجش بودیم اما بابا مهدی مهربون و باباجون  مثل همیشه گفتن تو این اوضاع هم باید دل بچه مون رو شاد کنیم.اول باباجون پیشنهاد دادن که تولد رو خونه خودشون بگیریم بخاطر گرما ولی چون باباجون روزیکشنبه ۷ مرداد سرکار بودن و مامان جون نوبت دکتر داشتن قرار شد جمعه بگیریم که همه باشن که متاسفانه چون شیفت زنعمو مریم جور نبود گفتیم جداجدا تولد بگیریم.یکی خونه آقاجون یکی خونه باباجون.و باز هم بخاطر عمو ابولفضل که یکشنبه نمیتونستن بیان و بازم به یک روز قبل موکول شد که چون من آمادگی زیادی نداشتم با هول و استرس از صبحش مشغول به کار شدم و ژله ای که حداقل تو  دو روز باید میساختم تو یه روز درست کردم.بابامهدی گلم هم میوه خرید و کیک رو سفارش داد.چون به شما گفته بودیم دوتا تولد میگیریم تصمیم گرفتیم رو برنامه قبل خونه پدربزرگا برگزار بشه.روز تولدت خونه آقاجون اینا وقتی دیدی آیدا نیومد یکم گله کردی.آخه به قول باباجون تولد مال شادی بچه هاست و حضور اوناست که بچه ها رو شاد میکنه ولی انشاءا... سال دیگه بتونیم جبران کنیم و یه تولد مثل یکسالگیت بگیریم.اون شب کلی خوش گذشت و عکس گرفتیم و خندیدیم و شاد بودیم.پارسا و پانیسا هم برای بادکنکا ذوق میکردن و ژله هم خدا راشکر خوب شده بود و پارسا  بیشتر ازهرکسی برای خوردن ژله مشتاق بود و فکر کنم چون عکس شما روی ژله بود دوست داشت شما رو بخوره😃😃 هدیه ها هم یک کتاب تولد شگفت انگیز محمدهانی از طرف مامان و یک هدفون از طرف بابا.هدیه نقدی از طرف آقاجون و عزیزجون هدیه نقدی از طرف عموجواد و یک بلوز شلوارک از طرف عمو علی که تو عکس با هدفون افتتاحش کرده و یه شلوارک از طرف عمو ابالفضل.

جمعه هم خونه باباجون جشن گرفتیم که مامان جون زحمت کشیدن و دو نوع غذا برای ناهار پختن که قبل از غذا خوردن شما  از ما خواستی سبحان جون نوه خاله مامان هم بیاد به تولدش و ما تماس گرفتیم و دخترخاله خوبم قبول کردن و سبحان عشق محمدهانی هم اومد و کلی بهت خوش گذشت و ذوق کردی.بعد از صرف غذا جشنمون رو گرفتیم.هدیه ها یک کارت هدیه و یک دست لباس از طرف باباجون و مامان جون یک سکه پارسیان از طرف دایی محمدرضا هدیه نقدی از طرف خاله محبوبه به همراه کتابهای قصه و هدیه نقدی از طرف سبحان کوچولو.راستی مادرجون مامان تماس گرفتن و تولدت رو تبریک گفتن خاله فرزانه و الهام دخترش و خاله نجمه همیشه مهربون و خاله الهه و خاله حمیده و گروه فامیلی باباجون اینا هم پیامک دادن و تبریک گفتن.از همگی ممنونیم.

راستی امسال تولد هانا خانم هم خیلی خوش گذشت و شما حسابی با سوگند خانم و آقا امیرعباس بازی کردی و کلی ما رو خندوندیدو ما هدیه نقدی بهش دادیم و باباجون مهربون مثل همیشه برای شما و هانا خانم کلیپ تولد ساخته بودن که هر دو روز پخش کردیم و لذت بردیم از دیدن تصاویر ۶۰ ماه زندگی قشنگمون.چون عزیزجون گفتن به احتمال زیاد پانیسا و پارسا جون هم تولد می گیرن هرچی منتظر شدیم انگار شرایطشون برای تولد گرفتن مناسب نبوده و من و بابامهدی بخاطر خوشحالی پانیسا و پارسا یه قلک فلزی ساعت دار برای هرکدومشون خریدیم و بهشون هدیه دادیم که خیلی خوشحال شدن و پانیسا از خوشحالی مثل خوشحالی بعد از گل فوتبالیست ها دور ستون آقاجون اینا می دوید و از خوشحالی اینقدر به زمین پرتابش کرد که عقربه ساعتش شکست😄😄😄😍😍همون ذوقش یه دنیا می ارزید.

یه عکس از تولد ۵ سالگی خودم دارم فرصت کردم بین عکسا میگذارم... اون کیک هم که چشم نداره کار هانا خانمه😘🤣🤣

به امید روزهای شادتر و پر از موفقیت برای شما پسر مهربون خودم😘


پسندها (9)

نظرات (2)

مامان صدرامامان صدرا
23 مرداد 97 9:13
تولدت مبارک عزیزم😚
مامان و بابا
پاسخ
ممنون عزیزم
عمه فروغعمه فروغ
26 مرداد 97 15:30
تولدت مبارک گل پسرمحبت
مامان و بابا
پاسخ
تشکر