کارای جدیدم
دوازده بهمن روز خوبی بود چون محمد هانی کارای مهمی انجام داد.کم کم داره یاد می گیره روروئک رو حرکت بده.اما نه رو به جلو...عقب عقب
تازه کار مهم دیگش رسوندن شست پاش به دهنش بود و خوردنش که مامان هر چی تلاش میکرد بازم نمی تونست زورش بیاد.
کار بعدیش شروع سوپ خوردنش بود اونم سوپ گوشت و برنج.چنان ملچ ملوچ می کنی همه رو به خنده می اندازی.مخصوصا آقاجونو که به نظرم خیلی وقت بود اینطوری خنده هاشو ندیده بودم.
تازه حدودا یک ماهی هست دوست داری رو پاهات راه ببریمت و جالب اینجاست با نوک انگشت پا راه نمی ری.کامل پاهاتو روی زمین می گذاری و قدم بر میداری....
حدودا یک هفته است وقتی شیر می خوری چنان دور دهن کوچولوت رو می مکی و ملچ مولوچ می کنی با خودمون می گیم چقدر خوشمزه است که محمد هانی خوشمزه میخوره...
وقتی پیشت هستیم نمی غلتی.چون می دونی دلمون نمیاد بهت اسباب بازی ندیم.اما وقتی از دور نگات می کنیم تلاش می کنی تا به اسباب بازیهات میرسی...
امشبم که دیگه کولاک کردی، آهنگ که میذاریم واست تلاش می کنی خودتو از روی پا سر میدی پایین و رقص پایی میری که نپرس....قربون پاهای کوچیکت بشم من