تولد یکسالگی نفس مامان و بابا
در دوردستها که خدا میان چشمهایت خانه کرده بود...
من بیقرار منتظر آمدنت بودم و توکه انگار دل نمی کندی از لبهای فرشتگان.
طنین آواز تو بود که انگارگوشهایم جزتو نمیشنید...
خداوند تورا به من هدیه دادو من همیشه دلشوره دارم از اینکه شاید آنچه میپنداشتم نباشم ...
نفس هایت که به گونه هایم ساییده می شود انگار آرامش بهشت را به چشمهایم میفرستی.
دستهایت که می چرخد و میان دستهایم پنهان می شود...خنده هایت که ریش میشوم وعاشق چشمهایت که عمق نگاهم را می کاود و من همیشه تو را کم داشته ام.
از داشته هایم دلتنگ که میشوم انگارصدای گریه های توست ، تنها نوازشی که مرا بخودفرو میبرد که تو فرشته ای یا نه؟نمی دانم...
اما همین بس که چشمهای خداوند میان دستهای من وتوپیداست.
آرام جان من....اگر آزردمت یافراموشت کردم،فراموش مکن که تو را با فرشته ها پیوند زده اند.
میان باغچه کوچک بهشتی خود...جایی برایم بگذار
همیشه دوستت دارم
کسی که مادر صدایش خواهی زد
دیروز یعنی عید فطر تولد محمدهانی بود.روز خوبی بود وحسابی خوش گذشت.میریم سراغ اصل مطلب یعنی عکسها....
مادر بزرگ مامان و محمدهانی
کیک تولد مزه اش به اثر انگشتای بچه هاست مخصوصا اثر انگشت محمدهانی
مامان بابای بالماسکه محمدهانی
شما که هر کاری کردیم زنبور نشدی تمتو حفظ کنی
پارمیس خانم مهمون کوچولوی ما
فقط گیر داده بودی به تنبک عمو جواد و دوست داشتی تنبک بزنی
عجب کادوهایی!!!!!
بریدن کیک زنبوری
پسری با سبیل آبی
امیرمحمد کوچولو
و سبحان کوچولو که حسابی با همه چیز عکس گرفت
زنبور کوچولوی گریان
سبحان به جای شما زنبور شد تا تم حفظ بشه
اینم انفجار کاغذ رنگی
برگه یادگاری
هدیه بابا
هدیه مامان
هدایای نقدی که مهمونا زحمت کشیده بودن
این هدیه الهام دختر خاله مامانه و هنرنمایی الهام جون روی باکس هدیه
وهدایای غیر نقدی خوشگل
دستشون درد نکنه
بابا خیلی واست زحمت کشید.شب پاهاش خیلی درد گرفته بودن.دلم نیومد عکس از زحمتاش نذارم
انشاءا... صدسال زنده باشی و خوب زندگی کنی پسر مهربون و دوست داشتنی من
دوست دارم یه دنیا