حرکات و سخنان محمدهانی
از وقتی بهت اعوذ بالله یاد دادیم تا میگیم قرآن چی میگه میگی اعو....بلا...من..ردیم اونم با صوت البته به زبان بچه گانه خودت و باصدای نازک.روز شهادت امام صادق عمو علیرضا یادت دادسینه بزنی... الان بهت میگیم سینه بزن میزنی. از یه طرف اینطوری مومنی و از طرف دیگه ظرف میدی دست ما تا واست تنبک بزنیم و شروع میکنی به دست زدن و رقصیدن.البته نه با هر ریتمی....همش تنبکتو جا به جا میکنی دست همه تا یکی بالاخره ریتم دلخواهتو بنوازه.اگه وسطای تنبک زدنت بگیم قرآن چی میگه تنبک رو میاری جلو و محل نمیذاری که یعنی الان وقت اون کار نیست و من تو حس رقصم و بلعکس وسط قرآن خوندنت دوست نداری کسی تنبک بزنه.خلاصه به قول عزیزجون هم اعمالت به جاست.
بهت میگیم باباجون چطوری سرفه میکنه میگی اوهو اوهو.یه سری از اعضای بدنتو اگه سوال کنیم نشون میدی.مث دست پا مو گوش چشم بینی لپ زبان که با درآوردن زبونت و انگشت گذاشتن روش نشون میدی.
وقتی داریم آماده میشیم بریم بیرون زودی میای باگریه بغلم که یعنی منم میام.یعنی مهلت نمیدی آماده شم.
تازگیا هم قهر میکنی و هرچی بهت ندیم با برگردوندن صورتت نشون میدی ناراحت شدی گاهی هم صورتتو میذاری زمین.وقتی میگیم محمدهانی به من بوس نداده از راه دور سرتو میگیری بالا و صورتتو عین موشا جمع میکنی و چشماتو میبندی و میای طرفمون.به نشونه اینکه زیر گردنمو ببوس.تا الان موفق نشدم از این حرکتت عکس بگیرم.از بس شیطونی...
دامنه لغاتت هم که ماشاءا... بالا رفته و تو حرف زدن تقلیدی شدی و حتی تو کارات.مثلا اگه بگیم زنبور چی میگه میپرسی دنبور؟؟؟یا اگه یه قاب دستمال بدیم. دستت همه جا رو تمیز میکنی.کلمه هایی که تا الان میگی زیادن اما همه شون رو تاجایی که یادم میاد مینویسم:
اعودوبلا من...الردیم....>اعوذبالله من الشیطان الرجیم
دنبور>زنبور. دَدَ. بابا. مامان. می می گاهی هم مِم. جیک جیک صدای جوجه درمیاری. غار غار. مَیوب به جای میو صدای گربه. هاپ هاپ. هاپو. پر تو بازی کلاغ پر. توپ. بع بع. آب یا آبو که تازگیا تشنه ات باشه فوری اینطوری اعلام میکنی. بَه. عکس. دایی. جیزه باتکون دادن سر و انگشت اشاره. اوخه. تاتا عبادی>تاب تاب عباسی.
این چیه. یاعلی. بووووو. توپه. من. بق بق بقو. ززززززز صدای زنبور. چیه اینا. چیه این. بیب صدای بوق ماشین. قان قان منظورش ماشینه.
یه حرکت از محمدهانی که وقتی بهش میگیم زشته نکن قهر میکنه چرا گفتین😄