ادامه ماجراهای اردیبهشت
فصل بهار و بخصوص ماه اردیبهشت ماهیه که باید ازش خوب استفاده کرد هوای تمیز و خنک و خوبش این ماهو به یه ماه منحصر به فرد تبدیل کرده و کمتر کسی هست که بگه اردیبهشتو دوست ندارم مگر کسایی که آلرژی داشته باشن که من و بابا و محمدهانی هم با اینکه آلرژی داریم این ماهو دوست داریم و ازش به نحو احسنت استفاده بردیم....
اوایل ماه بردیمت دکتر آلرژی و یه قطره و شربت سیتریزین داد که خدا راشکر از وقتی مصرف میکنی نفس تنگی نداری ...
تو اردیبهشت هانی پلو در پست قبل کلی جا رفت.حالا تو این پست میخوام دعوتتون کنم به ادامه گردشهای محمدهانی...و بابا و مامان
محمدهانی عینک آفتابی زده تا بره بیرون واسه گردش
شلمزار چهارمحال و بختیاری که منظره اش واقعا بکر و دیدنی بود و چشمه ای داشت که دبی آبش بالا بود توضیح اینکه انگار شیر آب رو باز کنید و ازش آب بنوشید فوق العاده جوشان
چشمه وقت و ساعت که علت انتخاب این اسم بخاطر این بود که یه چاه داشت که چند ساعت آب چاه کم بود و چندساعت پر میشد
حیاط منزل خودمون
بابا و محمدهانی یه سیب که از وسط نصف کردن
تولد عمو علی 20 اردیبهشت که حسابی مجلس گرم کن شده بودی
روشهای تلویزیون تماشا کردن
سفر به چادگان با حامدجون و فاطمه جون بچه های دوستای بابا
ابراز احساسات حامدجون برای محمدهانی و بغل کردن او
ودر راه برگشت سری هم به پل زمان خان زدیم
شهربازی صفه با حامدجون
ننو که بابا واسه محمدهانی خریده
بازیهای محمدهانی