محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

محمدهانی جون

ماجرای جالب چند روز پیش

1393/2/2 11:01
نویسنده : مامان و بابا
230 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش داشتی با دمپایی هایی که عزیزجون واست گرفته بازی می کردی...منم همش کنترلت می کردم که کار خطرناک نکنی...

بعد من در حد چند دقیقه رفتم آشپزخونه و برگشتم و دیدم همینطوری مظلوم زل زدی تو چشمام و انگار یه خرابکاری کردی...

منم به دمپایی هات نگاه کردم که چیز خاصی ندارن واسه خرابکاری و متوجه شدم که ای داد بیداد یکی از میخای پلاستیکی پشت دمپایی که چراغ زیرش روشن میشه نیست.و دیدم دستت رو محکم مشت کردی و بازش که کردم خدا را شکر میخ تو دستت بود.منتظر یه فرصت بودی که من غافل بشم و اونو بخوری....ای شکموقهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان علیرضا
5 اردیبهشت 93 15:27
عزیزم خیلی مواظب باش علیرضا که دیگه پشتش و به من میکنه میخاد چیزیز بزاره تو دهنش. باید 4 چشمی هواشونو داشته باشیم.گلم.
مامان و بابا
پاسخ
آره عزیزم خیلی خطرناک کار میکنن
مامان دوتا فسقلی
8 اردیبهشت 93 1:15
ای جانم فضول باشی
مامانی غزل جون
8 اردیبهشت 93 12:35
ای شیطون بلااااااااااااااااااااااا
مامان آبتین
9 اردیبهشت 93 14:51
این فسقلیها خودشونو هم فوری لو میدن
مامان مهيار
10 اردیبهشت 93 2:58
واااي شيطونك شيرين.. كار خطرناك نكنيراستي سال جديد هم مبارك
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
12 اردیبهشت 93 9:28
سلام جیگر دیدمت انرژی گرفتم محمد هانی جون دوست دارم