مهندسی های پسرم
مامانی من دیگه از شیطونیهات نمیدونم چکار کنم!!!!!
از بس کارای بامزه می کنی یادم میره بنویسمشون....مثلا یادم رفته بود بگم به عروسکت می می دادم شما اومدی و زدیش و گازش گرفتی.الان هم زیاد میونه ات با این عروسک خوب نیست....از بس که عاشق مامانی و روش غیرت داری و میگی اون فقط مامان منه
دیگه چهار دست و پا تند تند از این اتاق به اون اتاق سرک می کشی....عاشق جاروبرقی هستی اونم در حالت خاموش اما وقتی روشنش می کنیم دست و پات یخ می کنه و میای بغل من و تند تند میزنیش
عشقت شده لبه جایی رو بگیری و راه بری....هر کی هم بغلت کنه دستاتو میاری جلو که یعنی دستامو بگیرین و راه ببرین...وقتی در حالت ایستاده رهات می کنیم برای حدودا 10 ثانیه می ایستی....تازه اگه دستت به جایی باشه اگه چیزی روش ببینی برمیداری و دستات رو رها می کنی ببینیش می افتی زمین و میگی اوخگه...
تو استخربادیت که میگذارمت دور تا دورش راه میری و میخوای بیای بیرون و وقتی بیرونش میگذارمت میخوای بری داخل استخر....
عکسا رو هم به زودی همین جا میذارم