محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

محمدهانی جون

سرماخوردگی محمدهانی و این روزهای سخت طولانی

  این اولین باره که سرماخوردگی رو تجربه میکنی.مامانی و بابایی هم دارن این تجربه تلخ رو پشت سر میذارن.خیلی سخته می بینم وقتی بیداری گریه می کنی و وقتی خوابی ناله.من هم گاهی باهات هم صدا میشم و گریه می کنم.از مماخ گرفتنات خسته ای.از اشک اومدن از چشمات بی حوصله ای.چه کنم واست مامانی تا آروم بگیری؟همه میگن باید دوره اش بگذره.اما دیگه تحمل ندارم داروی تلخ بریزم تو دهن کوچولوت و حال شما بهم بخوره. این دو هفته خیلی آروم میگذره...چون هم شما مریض شدی و اولین سرماخوردگی عمرتو گرفتی هم بابایی امتحان داره...و چون ترم آخره مجبوره زیاد پیش ما نباشه و درس بخونه.گرچه شما که اجازه نمیدی بابا جونی درس بخونه.بابایی تو این سالها خیلی اذیت شد چون ه...
27 دی 1392

محمد هانی در 5 ماهگی

وقتی اسم بابا رو می شنوی می خندی و شروع می کنی به بوبو کردن عادت به انگشت مکیدن ، اونم نه یکی 4 تا.... یه شب از خواب بیدار شدی ، خیس عرق بودی مجبور شدیم لباساتو عوض کنیم .لختت کردیم اونم با چشم پف کرده... بابا هم این عکس رو شکار لحظه کرد   اوج خستگی محمدهانی وقتی لالاش میاد....   اینم از شیطنتای خونه مامان جون و باباجون.... محمدهانی در حال بوبو گفتن و آب دهان را به بادکنک تبدیل کردن     گاهی مغروری.... اینطوری   گاهی بی حوصله .... اینطوری دست عمو ابولفضل درد نکنه شب یلدا موهای خوشگلمو آلمانی کوتاه کرد پرواز در اوج با یک خمیازه و فریاد ب...
14 دی 1392

عادت های خوابیدن شیرخوار خود را تغییر دهیم...

5 روز مونده تا 5 ماهت تموم بشه اما هنوز یه سری عاداتت ترک نشده فدات شم... هر موقع میخوای لالا کنی باید ننوت به راه باشه....حتی اگه خونه مامان جون و باباجون باشیم مجبورمون میکنی تو چادر مامان جون بگذاریمت و تابت بدیم... شبا هنوز که هنوزه دوسه بار بیدار میشی و بازی بازی شیر میخوری و میخوابی امروز بعد از اینکه یکم بهم اجازه دادی ازت دور باشم و با خودت بازی می کردی کتاب من و کودک من دکتر فیض رو برداشتم و مطالعه کردم و فهمیدم شیرخوار 6 ماهه باید 3 ساعت در روز بخوابه و در دو نوبت.بقیه روز بهتره بیدارت نگه داریم تا شب که موقع خوابته و قبل از خواب خوب شیر بخوری و اگه یه عادت هم انتخاب کنیم واسه قبل خوابت بد نیست مثل حمام کردن یا کتاب خواندن یا...
26 آذر 1392

مامان و بابای خوب

تصمیم گرفتم هر مطلب جالبی تو سایت خوندم بذارم تو وبلاگت زندگیم... نی نی سایت: کنترل کردن کودکان و نحوه برخورد با آنها می تواند یک وضعیت دشوار باشد . در بعضی از مسائل بچه ها ممکن است استرس زیادی به والدین وارد کنند . در بیشتر اوقات مشکلات بیشتر از آنکه با کودکان باشند، همراه با والدین آنها هستند . فراموش نکنیم کودکان از رفتار والدین پیروی می کنند . کودک از سن 1 تا 7 سال تمام رفتار والدین خود را یاد گرفته و مانند آن برخورد می کند . زمانی که کودک همراه در کنار والدین خود رشد می کند تقریبا همه چیز را از آنها فرا می گیرد . چنانچه والدین زمانی که کودک او را تماشا می...
21 آذر 1392

واکسن زدن

چهارشنبه 6 آذر موقع واکسن 4 ماهگیت بود.از شب قبلش معده درد اذیتم میکرد.دارو نخوردم چون میدونستم از چیه.از استرس واکسن فردات. صبح بابا از سر کار که برگشت با عزیزجون بردیمت مرکز بهداشت...انگار قبلش میدونستی کجا میریم....یکم نا آرومی می کردی... وبالاخره بعد از اینکه خانم مرادپور وزنت کرد و قدتو اندازه گرفت و نمودار رشدت تایید شد و به گفته خانم مرادپور عالی بود رفتیم تو اتاق خانم رحیمی و  الهی .... از عصرش یکم داغ شدی با اینکه قطره هاتو به موقع داده بودم تب کردی اما نذاشتیم شدیدتر بشه.وسطای شب چندباری بیدارشدی و شیر خوردی .من و بابایی هم مرتب چک میکردیم تبت نره بالا.ساعت 5 صبح هم با فریادت از خواب بیدار شدیم و وقتی بلندت کردم استفراغ ...
17 آذر 1392

عکس های ماه چهارم

اول کار یه پرش بزن مامانم   خوب بود گلم..... ااااااا........چه بویی میاد که  هانی منو اذیت می کنه؟ قربون سبکای خوابیدنت بشم...نکنه اینم سبک شیرخوردن در خواب.....خیلی این سبک کیف میده نی نی های عزیز.... یه پرش دیگه از کلاه متنفرم انگشت خوشمزه .....به به من خیلی غیرتی ام .حواستون جمع باشه... بازم کلاه.....جیییییغ......متنفرم...... بچه مثبت مامان اینم عکس شما با ننو که آقاجون واست درست کرده و آروم بودنت داخلش باعث شد از آقاجون خواهش کنیم یکی هم برای خونه خودمون درست کنن بدون شرح! پای کوشمولوت... چیه خب سرم می خاره....تو فکر یه بازیگوشیم عین ا...
17 آذر 1392

حرکات 4 ماهگی

محمدهانی جونم شما الان خیلی بهتر از قبل درک می کنی تازگیا انگشتتو می مکی با انگشتای کوچولوت بازی می کنی و کتاب ها رو با دقت نگاه می کنی.حتی داستان گوش میدی.داستان اون بابا مهدی که رفت تموم دنیا رو گشت تا پسر خوب پیداکنه اما دید فقط یه جا پیدا میشه اونم تو خونه خودش یعنی محمدهانی من بهترین پسر دنیاست.وقتی واست تعریف میکنم کلی آخرش ذوق می کنی.اسباب بازی هاتو خیلی دوست داری.اسباب بازی های چرخونتو، جغجغه و کلیدتو و مخصوصا عباس آقا رو که عمو جواد واست از تبریز زحمت کشیده آورده. محمد هانی به همراه عباس آقا تازگیا با دستات بازی می کنی و شعر میخونی.اینطوری: سوت میزنیم یا صدای حیوونا رو در میاریم میخندی.... تازه قلقلکت که...
6 آذر 1392

خندیدنت حرف زدنت....منو کشته

تو سه ماه و 8 روزگی وقتی بغض می کنیم لب میذاری و وقتی میخندیم تغییر موضع میدی و میخندی... تازگی هم میگی مام و بوبا.اسم بابا رو که می شنوی ذوق می کنی.... تو خیلی شیرینی مامانم............... ...
29 آبان 1392

همایش شیرخوارگان حسینی و محمدهانی کوچولو

  السلام علیک یا أباعبدالله   وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا   سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار   ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم   السلام علی الحسین   وعلى علی بن الحسین   وعلى أولاد الحسین   وعلى أصحاب الحسین...   سلام .امسال اولین باری بود که فرشته کوچولوی خودمو به آغوش گرفتم و به یاد طفل شیرخوار حضرت امام حسین(ع) همنوای شهید شش ماهه صحرای کربلا ، لالایی‌ خوندیم و با رباب مادر علی اصغر(ع) همدردی کردیم .مادر نمیدونی وقتی شما را روی دستانم به سوی حضرت حق بلند کرده ب...
29 آبان 1392