محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

محمدهانی جون

روزی که تو ختنه شدی...

1392/7/3 19:54
نویسنده : مامان و بابا
141 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز 92/6/25  روز سخت و پر اضطرابی برای مامان و بابا بود. وقتی خنده های شیرین و  امید بخش پسر قند و عسلمون رو  میدیدیم از اینکه این خنده ها لحظاتی دیگه به گریه های تلخ تبدیل خواهد شد به خود می لرزیدیم... اما با وجود همه دلهره ها و غم بزرگ توی دلم ، میدونستم که الآن بهترین موقع برای انجام این کاره ، پس وظیفه پدرانه خودم دونستم که مادرت که از همه نگرانتر بود رو دلداری بدم و خودم رو نسبت به انجام این کار مصمم نشون بدم.

اولش دکتر محل رو بی حس کرد ، راستشو بخوای وقتی گریه کردی، انگار تموم  درد های دنیا اومدند تو وجودم، دکترم که از حرکات من متوجه شده بود من و آقاجون و عمو جواد رو از اتاق بیرون کرد و حدود ده دقیقه بعد وقتی کار تمام شده بود در اتاق را باز کرد و باز هم تو ای هدیه زیبای الهی ، با خنده های زیبایت مسکنی شدی بر دل پر استرس مامان و بابا ...

اون روز تا شب یکی از سخت ترین روزهای زندگی ما بود.پسر دوست داشتنی و ساکت ما از درد به خودش می پیچید و انگار آسمون روی سرمون خراب میشد.شاید اون لحظه از خدا میخواستم که یا دردت رو تسکین بده یا منو از روی زمین برداره...انگار خدای مهربون صدامو شنید و بعد چند ساعت ناآرومی دردهات تسکین پیدا کرد و هم زمان با دل مامان و بابا آرامش به خونه بازگشت و حالا دیگه شادی مسلمون شدنت بود که جو خونه رو کاملا عوض کرد...

الهی قربونت بشم که تو مطب دکتر اینطوری بودی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

کلوچه
2 مهر 92 19:58
دوست داریم محمد هانی جون...خیلی خوشگلی بزرگ شدی از پدر مادرت تشکر کن