محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

محمدهانی جون

باغ باباجون

1398/4/26 19:11
نویسنده : مامان و بابا
348 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام امروزم یه روز خوب برای من و محمدهانی و بابای مهربون بود.به باغ باباجون رفتیم و با اینکه هوای ظهر خیلی گرمه اونجا از خنکی هوا لذت بردیم و ناهار سمبوسه سرخ کردیم بدون اینکه از بوی سرخ کردنی اذیت بشیم وشام تو روشنایی روز خوردیم چون باغ فعلا برق نداره و ما دوست داشتیم تا آخرین لحظه از روشنایی روز لذت ببریم.و محمدهانی محمدهانی که واقعا توی باغ متحول میشه نه که قبلش خصوصیاتش قابل قبول نباشه نه اصلا... فقط اینکه اونجا همیشه آروم و ساکته و استرسهاش حذف میشه.چون وسیله بازیش خاکه و بیل و کلنگ و کاشت گل و دانه و همبازیش هانای مهربونم... یعنی باباجون همش میگه شرایطش نبود وگرنه زودتر به باغ میرسیدم که بچه ام بتونه بیاد بازی و انرژیش تخلیه بشه.چون با رفتن به باغ کابوسای شبانه اش قطع میشه بهونه گیری هاش به صفر میرسه و شب سر موقع خوابش میبره.بابا میگه خود ما بچه بودیم همش تو کوچه و دنبال بازی بودیم و شب از خستگی خوابمون می برد و الان به بچه ها فشار میاریم که چرا انرژی داری و تو این دنیای شلوغ شهری چقدر نیاز داشتیم به این باغ...به زیباییهاش به آرامشش... خلاصه هرچی بگم کم گفتم...
و اما در مورد خصلتای جدید محمدهانی که بسیارند و هرچی به ذهنم برسه مینویسم چون طبق معمول قابل شمارش نیستن.سوال پرسیدن محمدهانی قبلا گفته بودم زیاد بود اما الان تکمیل شده و حرفه ای شدن و جواب دادنشون نیاز به تامل و هماهنگی داره.به طوری که اگه جواب دادم باید با بابا هم هماهنگ کنم.مثلا یه روز پرسید مامان چرا خانما باید حجاب داشته باشن و من که موندم باید راجع به این مسئله به همه عقاید احترام گذاشت و گفتم یکم رو سوالت فکر می کنم و بعدا جواب میدم و بعد از تحقیق کوتاه در اینترنت و تطبیق دادن با جوابای خودم به این نتیجه رسیدم که بگم خانما مثل یه گلی می مونن که نیاز به مراقبت داره.بعضیا این گل رو تو گلخونه می کارن و بعضیا توی دید همه مردم.مهم نیست این گل کجا کاشته بشه اما تو گلخونه تنها کسایی می تونن گل رو ببینن که از اون مراقبت می کنن مثل باغبون و صاحب گلخونه که تو واقعیت اینا میشن محارم خانمها و اونایی هم که بیرون هستن صاحبشون ازشون مراقبت می کنه و اگه صاحب نداشته باشن خودشون مراقب خودشونن.دین اسلام گفته گل باید تو گلخونه باشه اما دین های دیگه نگفتن.
والا تنها جوابی بود که با احترام به عقاید زدم🤣🤣🤣 و بعدش فوری با بابا هماهنگ کردم که جوابمون یکی باشه.
تو تربیت بچه همیشه اختلاف نظر بین بابا و مامان هست و هیچ کس نمی تونه ادعا کنه با همسرش سر این مسئله صحبت نکرده اما مهم اینه که با هم به توافق برسند و اونموقع روی بچه اعمال کنند.من و بابا هم یه روزایی که به اختلاف میرسیم سعی می کنیم با هم حلش کنیم.مثلا راجع به بازیهای خشن من خیلی ناراحت بودم که نکنه بچه ام خشن شده اما بابا معتقد بود من هم بچه بودم چون پسر بودم با دوست شدن با پسر بچه ها کارتون ها و بازیهای خشن دوست داشتم🤣🤣🤣البته خشن که میگم در حد قهرمانی تو بازیها با حرکات رزمی و دیدن کارتونهایی که با حرکات رزمی همراهند.
یا کارتون هیلدا که خیلی دوست داری و با اینکه ترسناک به نظر میرسه آموزنده است و راجع به احساسات ترس کودکانه که میشه باهاش مبارزه کرد و رو در رو شد. البته این کارتون یکم برده محمدهانی رو تو تخیلات به طوری که تو باغ تو ذهنش برای درختا چشم و دهان میگذاره و با این تخلیات بازی می کنه.تخیلی شدن زیادی هم از خصوصیات جدیدشه که مامان جون میگه در حد محمدهانی عادیه 🤣🤣🤣
از کارای دیگه اش ابراز احساسات مداوم نسبت به منه.همش میگه دوستت دارم.گاهی نصف شب که بابا شب کاره منو بیدار می کنه و میگه عشقم دوستت دارم🤣🤣🤣 یا میگه تو خیلی خوبی...
این برگا رو هم پیدا کرده بود و انداخته بود تو استخر کوچیک باغ و میگفت اینا نیلوفر آبی اند.البته اول بادبزن بودن و بعد چتر و سایه بونش و بعد تبدیل به نیلوفر آبی شدن

پسندها (4)

نظرات (1)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
26 تیر 98 23:56
خوش باشین ولحظه هاتون سرشاراز حس شادی
مامان و بابا
پاسخ
ممنون