محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه سن داره

محمدهانی جون

دخترا با دخترا پسرا با پسرا😒

1398/1/22 10:18
نویسنده : مامان و بابا
884 بازدید
اشتراک گذاری

تو پاییز یه روز محمدهانی رو بردم پارک محله مون.مشغول بازی بود و چون هوا نسبتا سرد بود تعداد بچه های کمی اومده بودن برای تفریح.محمدهانی هم تنها مشغول بازی بود که یه خانواده با هم اومدن و زیرآلاچیق نشستن و بچه هاشون مشغول بازی شدن.ولی نمیدونم چرا یه پسر بچه میون اونا نیومد بازی کنه.دو تا دختربچه اومدن و مشغول بازی شدن و یه دختر بچه دیگه هم از یه خانواده دیگه به جمعشون پیوست و محمدهانی هم با خوشحالی به سمت دختربچه ها رفت و طبق معمول بخاطر اجتماعی بودنش ازشون خواست با هم بازی کنند که یهو یکی از اون دخترا گفت دخترا با دخترا پسرا با پسرا.و بغض محمدهانی همانا و اومدن طرف من همانا و تعریف ماجرایی که من از دور نظاره گرش بودم.
منم بغض گلومو گرفته بود ولی خودمو کنترل کردم.نه بخاطر اینکه اونا به بچه ام این حرفو زدن بخاطر فرهنگ جامعه مون که توی زمان الان این حرف زده بشه.پس اینقدر مادر پدرا میگن به روح فرزند اهمیت بدیم چرا خودشون ناخواسته اشتباهات رو القا می کنن و تو ذهن بچه ثبت می کنن.پس این دختر خانم چند سال دیگه قراره با یه پسر به قول خودش زیر یه سقف زندگی کنه.دیدگاهش نسبت به مرد از پایه ریخته میشه و مشکلات درون خونه اش آغاز میشه.یادمه هم بازی های بچگی من داییم و پسرعموم بودن که هم سن من بودن و هم بازی های مهدی جون دختر دایی و دخترخاله اش.شاید واسه همین خوب با هم کنار میایم.چون تو بچگی یاد گرفتیم دخترپسر نداره.همه باید سازگار باشیم و خودمون رو با شرایط وفق بدیم.
خلاصه خوب به حرفاش گوش دادم و بعد به محمدهانی یه طوری که دخترخانمه بشنوه گفتم نه این حرف درست نیست.پس چطوره من و بابا با هم داریم زندگی می کنیم.من دخترم بابا پسر.دوست داری بابا و مامان از هم جدا باشن؟گفت نه.گفتم پس هرکی بهت گفت دخترا با دخترا پسرا با پسرا میتونی جوابش رو این بدی.محمدهانی رفت و برای اون دختر حرفای منو تکرار کرد.دخترکوچولو به سمت مامانش رفت که داشت خواهر کوچولوش رو بازی میداد و از مامانش پرسید اون آقاپسر اینو میگه این حرف درسته؟مادرش هم یکم قرمز شد و برگشت به من یه نگاه پرمعنا کرد و گفت بله درست میگه دخترها و پسرها میتونن با هم بازی کنن.اگه پسر خوبیه برو باهاش بازی کن و اینطوری شد که محمدهانی با اون سه تا دختر بچه مشغول بازی شد.
اینو نوشتم تو وبلاگ محمدهانی که بگم روی هر حرفی که به بچه میزنیم فکر کنیم که چه تاثیری روی آینده اش داره.
این ماجرا فقط تو پارک برای ما اتفاق نیفتاده.توپیش دبستانی هم مادرا می گفتن دختر پسرا جدا باشن و از این حرفا.حالا وسط سال یه مادرا گفت فلان دختر تو کلاس محمدهانی دخترش رو شدیدا کتک زده و فوری به دخترش گفت محمدهانی پسر خوبیه با اون بازی کن و از اون دختر فاصله بگیر.یا اینکه به دختر بچه می گید اون پسره که این کارا رو می کنه از دستش ناراحت نشو. یاد بگیریم با هر جنسیتی قراره کنار هم زندگی کنیم... اینو نوشتم تا محمدهانی هم یاد بگیره مرد یا زن دختر یا پسر سیاه و سفید قراره کنار هم یه دنیای قشنگ بسازیم...

پسندها (6)

نظرات (4)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
22 فروردین 98 10:30
خیلی عالی👌...همبازی های منم پسربودن😁
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
22 فروردین 98 18:38
👌👌👌
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
22 فروردین 98 18:39
👏👌
عمه فروغعمه فروغ
22 فروردین 98 21:53
خیلی عالی👌