محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

محمدهانی جون

تازه های محمدهانی

1393/4/11 9:39
نویسنده : مامان و بابا
190 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزیه مامانی یه روز درمیون میره سر کار و شما هنوز از وابستگیت به مامان کم نشده.خونه مامان جون بری یا عزیزجون خوب بازی می کنی و خوب سرگرمشون می کنی و اجازه نمیدی به کاراشون برسن .اما ساعت 2 که موقع اومدنمه دیگه بهونه گیری شروع میشه.تا از راه میرسم اگه منو حتی نبینی اما صدامو که میشنوی عکس العمل نشون میدی و لب میذاری.قربون اون لب گذاشتنت بشم من!ماچناراحت

خلاصه به قول آقاجون یکه شناس شدی!!! تازگیا برنامه ریختم 5 وعده بهت غذا میدم.صبحانه میان وعده ناهار عصرانه شام!! البته شما اینا رو سر جمع حساب کنیم یه کاسه کوچیک نمیشه که میخوری اما از هر کدوم یکم رو بهت میدم تا تنوع غذایی باعث بشه بیشتر بخوری و تپل بشی...اگه بازیگوشیات و از در و دیوار بالارفتنات بگذاره...Caillou

ببین چکار کردی که عمو علیرضا که واست همیشه انرژی داشت از دست بازی کردنات خسته میشه و میگه از چند وقت دیگه اینو مهد هم بذاریم فکر نکنم انرژیش تخلیه بشه...88.gif

بابایی که بهت میگه نمکدون و نمکدون /گوله انرژی دون دون

اما اینو می دونم همه دوستت دارن و با اینکه بازیگوشی برای مراقبت از شما داوطلبند...Caillou en la playa

از بچگی راه رفتنو دوست داشتی اما الان دوست داری یه دستتو بگیریم و راه که چه عرض کنم بدوی و توپ شوت کنی و بگی توپ...

از دست ایستادنات کنار میز تلویزیون و دیوار و میز کامپیوتر خونه زندگیمونو ریختی به هم و شدی ووروجک مامان و بابا....

دیگه جای هرچیزو میدونی و موقعی که ازت میپرسیم کجاست دنبالش می گردی.مثلا می گیم عکس محمدهانی کجاست؟برمیگردی طرفشو میگی عکس...

گاهی هم یه صدای نا آشنا بشنوی یا یه چیز جدید ببینی میگی چیه؟

اینم یه عکس از دویدنت...

 

پسندها (5)

نظرات (3)

مامان امیـــرحسیــــن
11 تیر 93 14:17
_________*___*___*__*_______****** __________*___*__*________**:::::::* ______________*__*_______**:::::::::* _______________*__*_____**::::::::::* ________________*__*___*::::::::::::* _________________*_*__*:::::::::::::* _____**********____##*:::::::::::* ___**:::::::::::::::::: ^^*:::***:::* __**:::::::::::::::::::^^^**::::::::::::* ___**:::::::::::::::::::::^^ ^*::::::::::::* _____**::::::::::*:::::*^^*::::::::::* __________****::::::::::::^********* ____________**::::::::::* ___________**:::::::* _______.oº º .****** ……O º * *.° º ...° ....O .......°o O ° O .................° .............. ° ............. O .............o....o°o .................O....° ............o° °O
مامان فریده
12 تیر 93 14:39
چقدر بچه ها شبیه هم هستن دقیقا کاراش شبیه اواست واایییییییی از این ایستادنا نگو که خونم بازار شامههههههههه
مامانی غزل جون
19 تیر 93 13:31
آفرین گل پسر زرنگ حسابی شیطون شدی مث غزلی ولی شما زرنگ تری آفرین گلم دیگه واسه خودش مردی شده
مامان و بابا
پاسخ
ممنون مامانی غزل...کم پیدا شدید....میدونم از دست بازیگوشی بچه ها وقت نمی کنیم کارای روزانه مون رو انجام بدیم چه برسه به وبلاگ نویسی