احساس خوب

سلاااام من اومدم با عکس اتاق محمدهانی که عاشقشه و یه عالمه خبر از کارا و حرفای جدید محمدهانی.

محمدهانی از پیش دبستانی خیلی راضیه و انصافا خاله شیوای مهربون هم با جذب کردنش و رسیدگی بهش تونسته اونو علاقه مند کنه.البته همه کادر پیش دبستانی اون عالین و اولین چیزی که من تو وجودشون حس کردم دوست داشتن بچه ها از ته قلبشونه.به طوری که مدیر داخلی مهد هر روز صبح جواب سلام بچه ها رو میده و با کسایی مثل محمدهانی که راغب به دست دادن هستن دست میده و سلام احوالپرسی کودکانه می کنه و خانم شبیهی مدیرعامل مهد که واقعا برای کارش وقت و انرژی میگذاره.
از جمله کارای پیش دبستانیشون اینه که جشنای کوچیک زیاد برگزار می کنن.کارای آزمایشگاهی انجام میدن.آشپزی می کنن.باغبانی می کنن.و کلا کارای عملی اولویت دارن به تئوری ها.تو تئوری ها هم جشن الفبا دارند که یکی یکی با حروف در حد صداشناسی آشنا میشن و برای هر حرفی که بهش رسیدن یکی از بچه ها که اسمش با اون حرف شروع میشه پذیرایی می کنه.و محمدهانی برای حرف میم دوست داشت پذیراییش بستنی زمستونه باشه🤣🤣🤣چون خودش عاشق بستنی زمستونه است.

از اوایل مهر خیلی مریض میشد که خدا راشکر هوا که بارونی شد بیماریها کمتر شد و محمدهانی هم ویروسهای ناشناخته مهد رو کمتر آورد به خونه.
امسال هم پیست بارده رفتیم که خیلی خوش گذشت و حسابی با بابا لیز خورد رو برفا.و بعدم که برگشتیم خونه اصفهانم برف اومد و ما خوشحال تا مهد همراهیش کردیم و تو راه گوله برف درست کردیم و به هم پرتاب کردیم.
تازگیا به کشیدن نقاشی های حرفه ای علاقه مند شده و این کارو کسی جز مامان جون یادش نداده🤣🤣🤣 و با کشیدن دختر موبافته بهش یاد داد میشه الگوبرداری کنه و نقاشی بکشه که چون داره به ورود به ۷ سال نزدیک میشه من مخالفتی نکردم.و بلافاصله بعد از الگوبرداری از نقاشی های مامان جون که تو بچگی هم زیاد برای ما نقاشی می کشید از من میخواست که بهش الگو بدم و من چندتا حیوون ساده با اشکال هندسی یادش دادم.اما نکته جالب اینجا بود که خودش فیگورهای دایناسورهاشو برمیداره و از روشون نقاشی میکشه که چند نمونه اش رو عکسش رو میذارم که بدونید من چقدر الان ذوق دارم از بس که بچه ام خلاقه قربونش بشم و بهم حق بدید🤣🤣

و یه مطلب دیگه دقتش تو اموره.مثلا امروز تخته وایت برد دست ساز درست کرد.میگید چطوری؟روی یه کاغذ سلفون کشید...به همین راحتی و من چی بگم که تو مهد یه بار دیده خانمشون این کارو کرده که بتونن نقاشی هاشونو پاک کنن...یا مثلا وقتی که برای نفس تنگی های توی بیماریهاش بردیمش دکتر گوش و حلق و بینی تمام حواس من به این بود چیزی جا نندازم و همه چیزو بگم و دکتر اونو معاینه کرد و وقتی اومدیم بیرون اتاق به من گفت کره زمین دکتر از کره من بزرگتر بود و حتی کاکتوس خرگوشیش هم بزرگتر از کاکتوس من بود.کاکتوس خرگوشی هدیه خاله فرزانه بود برای محمدهانی و الان دوتا بچه داده که برای محمدهانی خیلی جالب بود و عاشقشه و هر ۴ روز یکبار آبیاریش می کنه البته اگه بهش اجازه بدیم هرروز🤣🤣