عکس های 6 ماهگی
من خیلی کارا بلدم که شما خبر ندارین
بلدم خودمو لوس کنم برای مامان(آخه بالاخره مامان سیرم می کنه)
بلدم بشکن بزنم
بلدم کاراته بازی کنم
و بلدم دست تپلی هامو بخورم...به قول مامان بخوله پسلم....
اصلا دهخدا مامانمو ببینه سکته میزنه با این تلفظای درستش
چشمامو گرد می کنم و انگشتمو میارم جلو به مامانی میگم فقط اگه رفتین د...د و منو نبردین سر و کارتون با لثه های منه.گاز لثه ای می گیرم....
الهی مامان این روزای سرماخوردگیتو نبینه که اسپری مصرف می کردی
باز این مامان قربون صدقه من رفت وسط صحبتام....چکار کنیم دیگه رفیق بی کلک مادره
توجه به ژست خودم و شکل رو لباسمم داشته باشین
فکر کنم درسامو نخوندم باید تا فردا شعرمو حفظ کنم
اوه اوه اوه خیلی سخته....نکته هم داره
بزنم صفحه بعد
آخیش تموم شد بالاخره حالا کتابو ببندم
من و عروسکام هیچوقت دعوا نمی کنیم فقط نمی دونم چرا عباس آقا به من نگاه نمیکنه
صبر کن واسش یه نقشه بکشم
یه لگد....تا دیگه با من قهر نکنه....مامان داره چشم غره میره که نباید کسی رو بزنی...چکار کنم پسرم دیگه فکر می کنم اینم بازیه
و بازم فیگورای خواب من...
و بابای شیطونم که منو خرگوش کرده